loading...
دانلود رایگان فیلم با لینک مستقیم,دانلود شاهگوش,شوخی کردم,معراجی ها
آخرین ارسال های انجمن
edwin بازدید : 254 1392/11/01 نظرات (0)

داستان خنده دار خودتو نخود هر آشی نکن | داستان های جدید 92

 

4ufun.ir


خودتو نخود هر آشی نکن!!

 

یه روز گاو پاش می شکنه دیگه نمی تونه بلند شه، کشاورز دامپزشک میاره. دامپزشک می گه اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش بایسته گاو رو بکشید.

 

گوسفند اینو می شنوه و میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو گاو هیچ حرکتی نمی کنه... روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو رو پات بایست باز گاو هر کاری می کنه نمی تونه بایسته رو پاش.... روز سوم دوباره گوسفند می ره میگه سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته شی.

edwin بازدید : 318 1392/10/22 نظرات (0)

زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

 

4ufun.ir

زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

 

اگر کسی به دیگری طعنه‌ای دلسوز بزند و بعد پشیمان شود و بخواهد از دل طرف دربیاورد، کسی‌ که مورد طعنه قرار گرفته است، می‌گوید: ”زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است“. زخم شمشیر، خوب می‌شود، ولی زخم زبان، خوب نمی‌شود و در این مورد داستانی می‌گویند: 
در زمان قدیم مرد هیزم شکنی بود که با زنش در کنار جنگلی توی یک کلبه زندگی می کرد. مرد هیزم شکن هر روز تبرش را برمی داشت و به جنگل می رفت و هیزم جمع می کرد. یک روز که مشغول کارش بود صدای ناله ای را شنید و به طرف صدا رفت. دید توی علف ها شیری افتاده و یک پایش باد کرده، به خودش جرات داد و جلو رفت.

 

شیر به زبان آمد و گفت : «ای مرد یک خار به پام رفته و چرک کرده بیا و یک خوبی به من بکن و این خار را از پایم درآور.» مرد جلو رفت و خار را از پای شیر درآورد. بعد از این قضیه شیر و مرد هیزم شکن دوست شدند. شیر بعد از آن به مرد در شکستن هیزم کمک می کرد و آنها را به آبادی می آورد. روزی از روزها مرد هیزم شکن از شیر خواست که به خانه او برود تا هر غذایی که دوست دارد زنش برای او بپزد. شیر اول قبول نمی کرد و می گفت : «شما آدمیزاد هستید و من حیوان هستم و دوستی آدمیزاد و حیوان هم جور درنمیاد.» اما مرد آنقدر اصرار کرد که شیر قبول کرد به خانه آنها برود و سفارش کرد که براش کله پاچه بپزند.

 

edwin بازدید : 136 1392/10/05 نظرات (0)

داستان آموزند درخشش کاذب

 

4ufun.ir

 

داستان آموزنده

 

یک روز صبح به همراه یکی از دوستان آرژانتینی ام در بیابان " موجاوه " قدم می زدیم که چیزی را دیدیم که در افق می درخشید . هرچند مقصود ما رفتن به یک " دره " بود ، برای دیدن آنچه آن درخشش را از خود باز می تاباند ، مسیر خود را تغییر دادیم .

دریافت هزینه ، بعد از تحویل محصول
نیم ست لاواندرویدساعت ژله ای آیس

مایا توت فرنگی کاوالی


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 616
  • کل نظرات : 3279
  • افراد آنلاین : 78
  • تعداد اعضا : 793
  • آی پی امروز : 362
  • آی پی دیروز : 161
  • بازدید امروز : 1,252
  • باردید دیروز : 278
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5,072
  • بازدید ماه : 5,072
  • بازدید سال : 44,467
  • بازدید کلی : 12,747,618
  • عکس های جدید
    جدیدترین عکس های نانسی عجرم ۲۰۱۴|nancy ajram photoعکس های جدید و زیبای بهنوش بختیاری زمستان ۹۲

    جدیدترین عکس های میلاد کی مرام|Milad Keymaram Picجدیدترین عکس های مهناز افشار

    جدیدترین عکس های الناز شاکردوستجدیدترین عکس های نیوشا ضیغمی


    جدیدترین عکس های حمید گودرزیبیوگرافی دقیق سلنا گومز و عکس های جدیدش