loading...
دانلود رایگان فیلم با لینک مستقیم,دانلود شاهگوش,شوخی کردم,معراجی ها
آخرین ارسال های انجمن
edwin بازدید : 149 1392/12/05 نظرات (0)

داستان جالب وصیت نامه مرد خسیس | داستان های جدید 93

 

وصیت نامه مرد خسیس 

 

 

 روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد.

زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت 

edwin بازدید : 254 1392/11/01 نظرات (0)

داستان خنده دار خودتو نخود هر آشی نکن | داستان های جدید 92

 

4ufun.ir


خودتو نخود هر آشی نکن!!

 

یه روز گاو پاش می شکنه دیگه نمی تونه بلند شه، کشاورز دامپزشک میاره. دامپزشک می گه اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش بایسته گاو رو بکشید.

 

گوسفند اینو می شنوه و میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو گاو هیچ حرکتی نمی کنه... روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو رو پات بایست باز گاو هر کاری می کنه نمی تونه بایسته رو پاش.... روز سوم دوباره گوسفند می ره میگه سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته شی.

edwin بازدید : 504 1392/10/16 نظرات (0)

توهم يك مرد (طنز) | داستان های خنده دار

 

4utanz.ir

داستان های خنده دار

مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

 

این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.

 

وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

 

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!

 

خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره.

تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

 

تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.

دریافت هزینه ، بعد از تحویل محصول
نیم ست لاواندرویدساعت ژله ای آیس

مایا توت فرنگی کاوالی


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 616
  • کل نظرات : 3279
  • افراد آنلاین : 90
  • تعداد اعضا : 793
  • آی پی امروز : 253
  • آی پی دیروز : 161
  • بازدید امروز : 443
  • باردید دیروز : 278
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4,263
  • بازدید ماه : 4,263
  • بازدید سال : 43,658
  • بازدید کلی : 12,746,809
  • عکس های جدید
    جدیدترین عکس های نانسی عجرم ۲۰۱۴|nancy ajram photoعکس های جدید و زیبای بهنوش بختیاری زمستان ۹۲

    جدیدترین عکس های میلاد کی مرام|Milad Keymaram Picجدیدترین عکس های مهناز افشار

    جدیدترین عکس های الناز شاکردوستجدیدترین عکس های نیوشا ضیغمی


    جدیدترین عکس های حمید گودرزیبیوگرافی دقیق سلنا گومز و عکس های جدیدش